چکیده:
ماشین های مرکب همگی از چند ماشین ساده درست شده اند. ماشین های ساده در آسان کردن کارها به ما کمک می کنند و شش دسته اند.
اهداف:
پس از دسته بندی و تعریف ماشین های ساده، دانش آموزان قادر خواهند بود شش دسته ی اصلی ماشین ها را به راحتی شناسایی کنند.
وسایل لازم:
اطلاعات پایه:
می توان برای سنجش میزان اطلاعات پایه ی دانش آموزان درباره ی ماشین ها، با این سوال شروع کرد که آنها چگونه می توانند یک حیوان بزرگ را در یک باغ وحش جابجا کنند؟
شروع درس:
ارزشیابی:
دانش آموزان در یک فعالیت گروهی مورد ارزیابی قرار می گیرند و نتایج آن در فرم مخصوص هر دانش آموز ثبت می شود. مبنای ارزیابی دانش آموزان، پاسخ های آن ها به پرسش های من و عملکرد آن ها در تکلیف ماشین های ساده است.
یک آتش سوزی بزرگ ... در جنگلی بزرگ ... هزاران درخت ... میسوزند و جز خاکستر چیزی نمی ماند ...
تا حالا به موضوع آتش سوزی در جنگل فکر کردید؟ موضوع دردناکیه وقتی میشنویم هزاران هکتار از جنگلها در فلان کشور بر اثر آتش سوزی سوختند ... خبر دردناکیه ... اما به نظرتون چطور میشود خسارات را کمتر کرد! نه منظور این نیست که چطوری پیش گیری کنیم فرض کنید آتش سوزی به هر حال، به هر دلیلی راه افتاد در چه شرایطی درختهای کمتری میسوزند؟ چیزهایی مثل باد، جنس درختها، رطوبت منطقه ... اینها دست ما نیست اما در کشورهایی مانند برزیل که صنعت تولید کاغذ بسیار گسترده ای دارند جنگلهای بسیار بزرگ مصنوعی وجود دارد که برای تولید مواد اولیه کارخانه های کاغذ سازی ایجاد شدند. برخلاف جنگلهای طبیعی توی این جنگلها فاصله و جای کاشته شدن درختها کاملاً قابل کنترل هست. و البته آتش گرفتن یک چنین جنگلهایی شاید باعث ورشکستگی بسیار سخت و بیکار شدن آدمهای زیادی بشه ... پس سؤالمان را به یک سؤال ساده تقلیل میدهیم توزیع محل کاشته شدن درختها چه طور باشد تا بعد از یک آتش سوزی تعداد درخت سالم بیشتری داشته باشیم؟
خوب فرض کنید جنگل بسیار انبوهی داشته باشیم. به وضوح با وقوع آتش سوزی دامنه آتش به راحتی گسترش پیدا میکند و با فرض اینکه هیچ تلاشی برای خاموش کردن آتش نکنیم بعد از مدت زمان محدودی تمامی جنگلها به خاکستر تبدیل میشود. اما اگر جنگل ما اصطلاحاً تنک باشد شاید رشد آتش متوقف شود و از مناطق آتش گرفته به مناطق مجاور گسترش نیابد ... یعنی فاصله درختان آنقدر زیاد باشد که با آتش گرفتن یک درخت یا تعدادی درخت، فقط خود آنها بسوزند نه اینکه آتش به راحتی به همسایهها منتقل شود. اما خوب تنک کردن یک جنگل تا این حد شاید به این دلیل اقتصادی نباشد که در مساحت وسیعی از زمین تنها میتوانیم تعداد کمی درخت داشته باشیم. یادتان نرود تهیه کل مواد اولیه یک کارخانه بزرگ به عهده ما و جنگلمان است!
برای ساده سازی فرض میکنیم جنگلها یک شبکه مربعی شکل است یعنی منطقه ای متشکل از هزاران مربع کنار هم مثل جدول کلمات متقاطع.
در هر مربع یا سایت میتوانیم یک درخت داشته باشیم. یا اینکه اصلاً درختی در آن نباشد. داخل هر مربع را میتوانیم با یک احتمال مشخص درخت بکاریم. هر چه این احتمال بیشتر باشد درختان بیشتری خواهیم داشت و هر چه این احتمال کمتر باشد جنگلمان تنک تر است.
پس سؤال قبلی به این صورت عوض میشود. در یک جنگل به صورت یک شبکه مربعی در هر مربع با چه احتمالی درخت کاشته شود تا در صورت آتش سوزی تمام درختان نسوزند.
فرض کنید اگر یک درخت آتش بگیرد یعنی یک مربع آتش بگیرد در صورتی که در 8 مربع همسایه با این مربع درختی وجود داشته باشد آنها هم آتش بگیرند. اما اگر در این 8 مربع هیچ درختی نبود فقط خود آن درخت اول بسوزد. با این مدل جنگل زیر با بروز یک آتش سوزی کاملاً خواهد سوخت.
خانه های سبز خانه های حاوی درختند.
اما در جنگل زیر اگر خانه سرخ رنگ آتش بگیرد فقط 4 درخت که به نوعی به آن متصلند خواهند سوخت.
البته واضح است که جنگل دوم جنگل تنک تری است.
در واقع درختانی که آتش میگیرند متعلق به یک خوشه هستند خوشه ای که درخت آتش گرفته اول نیز در آن خوشه بوده است. ما علاقه مندیم که هیچ وقت یک خوشه بسیار بزرگ نداشته باشیم. چون اگر یک درخت از این خوشه آتش بگیرد تعداد زیادی درخت خواهند سوخت. اگر جنگلمان خیلی انبوه باشد تمامی درختان به یک خوشه متعلق خواهند بود... درست است؟ و این یعنی زمینه یک فاجعه!
حالا بیایید برویم سر یک سؤال دیگر ...
فرض کنید یک توری فلزی در اختیار داریم که خانه هایشان مربعی هستند. یک توری آلومینیومی از همینها که باهاش خانه مرغ و خروس میسازند.
به دو سر این توری یک باطری وصل میکنیم خوب حتماً یک جریانی در این توری برقرار میشود. حالا شروع میکنیم چیدن تکه تکه سیمها یعنی قطع کردن اتصالات مثل شکل زیر:
این باعث میشود کم کم مقاومت این شبکه یعنی مقاومت بین نقاط A و B زیاد شود. و اگر به کارمان ادامه دهیم بعد از مدتی اصلاً شبکه، جریانی را از خود عبور نمی دهد و مدار قطع میشود.
فرض کنید هر اتصال را با احتمال P قطع کنیم. یعنی به هر اتصال که میرسیم تاسمان را بیندازیم و با احتمال P آن اتصال را قطع کنیم و با احتمال (1-p) بدون اینکه آن را قطع کنیم از آن بگذریم.
در واقع وقتی جریان قطع میشود که خوشه اتصالات قطع شده یک خوشه بینهایت باشد ... میبینید چقدر این مسأله به مسأله قبلی شبیه است ...
اگر خودتان بیشتر فکر کنید کلی نکته جالب مییابید...
در این مسأله هم وقتی یک سیم را قطع میکنیم. اتصال بین دو تا از گره های توری قطع میشود. حتی برای ایجاد شباهت بیشتر میتوانیم روند قطع کردن سیمها را به شکل زیر عوض کنیم:
به هر گروه که رسیدیم با احتمال P تمامی سیمهای متصل به آن گره را ببریم. در اصل آن گره را کلاً حذف کنیم. این کاملاً شبیه این است که یک درخت را از جنگلمان حذف کنیم. با حذف یک گره اتصال بین گره های مجاور از مسیر آن گره، قطع میشود. همانطور که در جنگل برداشتن یک درخت یا نبودن یک درخت در یک مربع اتصال بین مربع های ( درختهای ) مجاور آن درخت قطع شده را قطع میکند یا بهتر است بگویم اتصال از طریق یک واسطه از بین میرود.
پس حالا ما به جای اینکه برای پیدا کردن جواب سؤال اولمان راجع به جنگل مجبور باشیم هی جنگل آتش بزنیم! کافی است یک تکه طوری را برداریم و دست به کار شویم گفتیم که با افزایش احتمال کاشتن درخت یا مثلاً اینجا قطع نکردن گرهها خوشه های بزرگتری تشکیل میشود.
اما آیا با یک رفتار معمولی خطی سروکار داریم یعنی احتمال تشکیل خوشه بینهایت ( خوشه ای که تقریباً همه سایتها را در خود داشته باشد ) با افزایش احتمال وجود درخت در یک سایت یا بریده نشدن یک گره، به طور خطی افزایش مییابد؟
جواب این سؤال خیر است. در آزمایشهای ساده ای که با همین طوری سیمی انجام شده است نمودار زیر بدست آمده:
محور عمودی R نسبت اندازه بزرگترین خوشه تشکیل شده به اندازه کل شبکه است. و محور افقی P یعنی احتمال وجود درخت یا گره قطع نشده در هر سایت. همانطور که میبینید با افزایش P از صفر تا یک مقدار آستانه ( که اسم آن Pc است و خودش هم یعنی نسبت اندازه بزرگترین خوشه تشکیل شده به اندازه کل شبکه ) تقریباً صفر است؛ یعنی ما هیچ خوشه بزرگی که اندازه قابل ملاحظه ای داشته باشد نداریم. اما بعد از Pc اندازه خوشهها به سرعت بزرگ میشوند و با رسیدن احتمال به 1 همانطور که انتظار داریم، بزرگترین خوشه کل شبکه را در بر میگیرد و نسبت اندازه آن به اندازه شبکه برابر 1 میشود.
تقریباً جواب مسأله پیدا شده کافی است احتمال کاشتن درخت در هر سایت را از Pc کمتر انتخاب کنیم تا هیچ اتفاق بدی نیافتد. این عدد Pc برای تمامی مسألهها به همین شکل یک مقدار ثابت دارد به عبارتی Pc یک ثابت جهانی است که برای شبکه های دو بعدی مثل همین دو مثال، مقدار آن برابر Pc=0/59 است. برای شبکه های سه بعدی این مقدار 0.31 است یعنی تقریباً نصف! همانطور که انتظار داریم در شبکه های سه بعدی به علت آزادی بیشتر راههای فرار بیشتری وجود دارد و برای اینکه خوشه بینهایت نداشته باشیم باید سایتهای خالی بیشتری داشته باشیم ( احتمال پر بودن هر سایت کمتر باشد. )
حتی این مسأله را با شبیه سازی های کامپیوتری هم به راحتی میشود حل کرد ... نگاهی به applet های زیر بیندازید ....
اینم یکی دیگه!
به شما شوک وارد می شود. یا در زمستان به خانه بر می گردید و کلاه پشمی تان را از سر بر می دارید و... پووووف! همه ی موهایتان در هوا راست می شوند. چه اتفاقی افتاده و چرا اغلب این اتفاق ها در زمستان می افتد؟ پاسخ الکتریسیته ی ساکن است. برای اینکه بدانیم الکتریسیته ی ساکن چیست، باید در مورد طبیعت ماده، قدری بیشتر بدانیم. به عبارتی باید به این پرسش پاسخ دهیم که "چیزهای اطراف ما از چه ساخته شده اند؟"
همه چیز از اتم ساخته شده است.
یک حلقه از طلای خالص را مجسم کنید. آن را در ذهن خود به دو قسمت تقسیم کنید و نیمی از آن را کنار بگذارید. این کار را همین طور ادامه دهید و ادامه دهید. به زودی قطعه ی بسیار کوچکی خواهید داشت که برای دیدنش نیاز به میکروسکوپ دارید. این قطعه ممکن است بسیار بسیار بسیار کوچک باشد اما هنوز یک قطعه از طلاست. اگر بتوانید عمل تقسیم کردن به ذرات کوچکتر و کوچکتر را ادامه دهید، در نهایت به کوچکترین ذره ی ممکن از طلا می رسید که "اتم" نام دارد. اگر اتم را به ذره های کوچکتر تقسیم کنید، ذره های حاصل شده دیگر از جنس طلا نخواهند بود.
همه چیز در اطراف ما از اتم تشکیل شده است. دانشمندان تا امروز تنها 115 نوع اتم مختلف کشف کرده اند. هرچه در اطراف ماست از ترکیبات مختلف این اتم ها ساخته شده است.
اجزای اتم
پس اتم ها از چه چیز ساخته شده اند؟ در مرکز هر اتمی "هسته" قرار دارد. هسته شامل دو نوع ذره ی متفاوت است که "پروتون" و "نوترون" نامیده می شوند. ذرات کوچک دیگری به نام الکترون به دور هسته می چرخند.
تعداد الکترون ها، پروتون ها و نوترون های 115 نوع اتمِ شناخته شده با هم متفاوت است و به همین خاطر هر نوع اتم را می توان در میان اتم های دیگر شناسایی کرد.
داخل هر اتم را می توان به منظومه ی شمسی تشبیه کرد. هسته ی اتم در مرکز قرار دارد، مانند خورشید که در مرکز منظومه ی شمسی است و الکترونها مانند سیاره ها به دور مرکز (هسته ی اتم) در گردش هستند. درست مانند منظومه ی شمسی، هسته ی اتم نسبت به الکترونها بسیار بزرگ است. داخل اتم به طور عمده فضای خالی است و الکترونها فاصله ی بسیار زیادی از هسته دارند. (البته توجه کنید که تمام اندازه ها نسبت به ابعاد هسته و اتم سنجیده می شود.)
تصویری که از اتم تا به اینجا ساختیم خیلی دقیق نیست، با این حال می توانیم از آن استفاده کنیم تا درباره ی الکتریسیته ی ساکن بیشتر بدانیم.
بارهای الکتریکی
پروتون، نوترون و الکترون با هم تفاوت زیادی دارند و هر کدام خواص و ویژگی های خاص خودشان را دارند. یکی از این ویژگی ها، "بار الکتریکی" است. پروتون ها خاصیتی دارند که ما به آن "بار مثبت" (+) می گوییم و الکترون ها "بار منفی" (-) دارند. نوترون ها بار الکتریکی ندارند و به اصطلاح خنثی هستند.
مقدار بار یک پروتون درست به اندازه ی بار الکترون است و تنها علامت بارها با هم متفاوت است. پس اگر در یک اتم تعداد پروتون ها با تعداد الکترون ها برابر باشد، آن اتم هیچ بار خالصی ندارد و خنثی است.
الکترون ها می توانند حرکت کنند.
پروتون ها و نوترون ها در هسته ی اتم به هم فشرده اند. معمولاً هسته ی اتم ثابت است و جابجا نمی شود اما برخی از الکترون های اتم که از هسته دورند می توانند از مدار خودشان خارج شوند. مثلاً می توانند از یک اتم به اتم دیگر بروند. اتمی که الکترون هایش را از دست داده، بار مثبت اش (تعداد پروتون هایش) از بار منفی اش (تعداد الکترون هایش) بیشتر است. پس کل اتم بار مثبت دارد. برعکس اتمی که الکترون به دست آورده، بار منفی اش بیشتر از بار مثبت اش است. این اتم بار منفی دارد. اتمی که بار دارد، (چه بار مثبت و چه بار منفی)، "یون" نامیده می شود.
در بعضی از مواد، اتم ها الکترون ها را محکم نگه می دارند و اجازه ی جدا شدن به آنها نمی دهند. این مواد "نارسانا" نام دارند. پلاستیک، شیشه، پارچه و هوای خشک، نارسانا های خوبی هستند.
برعکس، در بعضی از مواد، اتم ها به الکترون ها اجازه ی ورود و خروج می دهند. در این مواد الکترون ها مدام در حرکتند. به این مواد "رسانا" می گوییم. اغلب فلزات رساناهای خوبی هستند.
چطور می توانیم الکترون ها را از جایی به جایی منتقل کنیم؟ یک راه متداول برای این کار این است که دو جسم را به هم مالش بدهیم. اگر آنها از جنس های متفاوت و هر دو عایق باشند، الکترونها از یک جسم به جسم دیگر منتقل می شوند. هر چقدر دو جسم را بیشتر به هم بساییم، بار الکتریکی بیشتری از یکی به دیگری منتقل می شود و در آن تجمع می کند. (دانشمندان معتقدند که مالش و یا اصطکاک نیست که باعث انتقال الکترون ها از جسمی به جسم دیگر می شود. بلکه به سادگی این تماس دو ماده ی متفاوت است که باعث انتقال الکترون می شود. با سائیدن دو ماده، سطح تماس آنها با هم افزایش پیدا می کند و این کار جابجایی الکترونها را راحت تر می کند.)
الکتریسیته ی ساکن، مساوی نبودن بارهای مثبت و منفی در یک جسم است.
جاذبه ی بارهای مخالف
حالا خواهیم دید که بارهای مثبت و منفی رفتارهای جالبی از خودشان نشان می دهند. آیا تا به حال شنیده اید که "آدمها با خصوصیات اخلاقی مخالف، همدیگر را جذب می کنند."؟ در مورد یون ها این موضوع حقیقت دارد. دو جسم با بارهای مخالف (یک جسم با بار مثبت و دیگری با بار منفی) همدیگر را جذب می کنند. یعنی به سمت هم کشیده می شوند. برعکس، دو جسم با بارهای همنام (دو جسم با بار مثبت و یا دو جسم با بار منفی) همدیگر را دفع می کنند، یعنی از هم دور می شوند.
بار های مخالف همدیگر را جذب می کنند.
بار های مشابه همدیگر را دفع می کنند.
یک جسم باردار حتی می تواند اجسام خنثی را هم جذب کند. تا به حال درباره ی اینکه چگونه یک بادکنک به دیوار می چسبد، فکر کرده اید؟ اگر بادکنکی را با ساییدن به موهای خود باردار کنید، الکترون اضافه به دست می آورد و بار منفی خواهد داشت. نزدیک کردن بادکنک باردار به یک جسم خنثی (مثل دیوار) باعث حرکت الکترون های آن جسم می شود. اگر جسم خنثی رسانا باشد، الکترون های زیادی به راحتی به سمت دیگر آن حرکت می کنند و تا جای ممکن از بادکنک (که بار منفی دارد) دور می شوند. اما اگر جسم خنثی نارسانا باشد، الکترونها در اتم ها و مولکول ها کمی خود را به سمت دیگر جابجا می کنند و تا جایی که اتم اجازه می دهد، از بادکنک دور می شوند. در هر دو صورت (جسم خنثی رسانا باشد یا نارسانا) بارهای مثبت در مجاورت بادکنک بیشتر از بارهای منفی است. می دانیم که بارهای مخالف همدیگر را جذب می کنند. پس بادکنک باردار به جسم خنثی (مثلاً دیوار) می چسبد. (و تا وقتی که الکترونهای روی بادکنک به دیوار یا هوا منتقل نشده اند و بادکنک هنوز باردار است، به دیوار چسبیده می ماند.) اجسام خنثی و اجسام با بار مثبت هم به همین طریق همدیگر را جذب می کنند. آیا می توانید آن را به همین شیوه توضیح دهید؟
و حالا ببینیم که این اطلاعات چه ارتباطی با جرقه ی بین دست ما و دستگیره ی در دارد و چطور راست شدن موهای ما را هنگام برداشتن کلاه پشمی توضیح می دهد.
پاسخ این است که هنگامی که روی فرش راه می روید، الکترونها از فرش به بدن شما منتقل می شوند. حالا شما بار الکتریکی اضافه در خود جمع کرده اید. دستگیره ی در را لمس می کنید و ... ویز! دستگیره ی در یک رسانا است. الکترونهای اضافی بدن شما به راحتی به آن منتقل می شوند و این انتقال الکترونها باعث ایجاد جرقه بین دست شما و دستگره ی در می شود.
وقتی کلاه پشمی را از سرتان بر می دارید، کلاه به موهای سرتان مالیده می شود. الکترونها از موهای شما به کلاه منتقل می شود. حالا هر تار موی شما بار مثبت دارد. به یاد بیاورید که اشیاء با بارهای همنام همدیگر را دفع می کنند. بنابراین موها تلاش می کنند تا جای ممکن از هم دور شوند. پس راست می ایستند. در این حالت بیشترین فاصله را از هم پیدا می کنند.
ما اکثراً در زمستان با پدیده هایی که به الکتریسیته ی ساکن مربوط می شوند روبرو می شویم. زیرا در تابستان هوا بسیار مرطوب تر از زمستان است. از آن جایی که آب رسانا است، رطوبت موجود در هوا کمک می کند تا اجسام باردار سریع تر بار خود را تخلیه کنند (به هوا منتقل کنند) و در نتیجه بار الکتریکی زیادی در آنها تجمع نمی کند.
سری تریبو الکتریک
وقتی دو ماده ی مختلف را به هم می ساییم، کدام یک بار مثبت پیدا می کند و کدام یک بار منفی؟ دانشمندان با توجه به توانایی مواد در از دست دادن یا به دست آوردن الکترون، آنها را رده بندی کرده اند. این رده بندی را "سری تریبو الکتریک" می نامند. فهرست کوچکی از مواد در دسترس در زیر آورده شده اند. در شرایط آرمانی اگر دو ماده به هم ساییده شوند، ماده ای که در لیست، در مکان بالاتری قرار دارد، الکترون از دست می دهد و بار مثبت پیدا می کند. می توانید با مواد زیر این موضوع را آزمایش کنید:
دست شما
لیوان (شیشه)
موی شما
نایلون
پشم
خز
ابریشم
کاغذ
کتان (پارچه ی نخی)
پاک کن سفت
پلی استر
قانون پایستگی بار
وقتی ما چیزی را با الکتریسیته ساکن باردار کنیم، هیچ الکترونی "تولید نمی شود" و یا "از بین نمی رود". همین طور پروتون جدیدی به وجود نمی آید و ناپدید نمی شود. در عمل باردار کردن اجسام، تنها الکترونها از مکانی به مکان دیگر حرکت می کنند و منتقل می شوند. بار الکتریکی خالص، در کل ثابت می ماند. به این موضوع "قانون پایستگی بار الکتریکی" می گویند.
قانون کولن
اجسام باردار در اطراف خود یک میدان نیروی الکتریکی نامرئی ایجاد می کنند. شدت این نیرو بستگی به مسایل زیادی دارد مثلاً اندازه ی بار دو جسم باردار یا فاصله ی دو جسم و یا شکل اجسام باردار. این باعث پیچیده شدن موضوع می شود. برای ساده کردن شرایط می توانیم فرض کنیم که به جای "اجسام باردار" ، "نقاط باردار" داریم. یعنی ابعاد جسم بارداری که در نظر می گیریم، خیلی خیلی کوچکتر از فاصله ی بین آنها باشد. به طوری که هر جسم برای جسم دیگر تقریباً مثل یک نقطه ی باردار عمل کند.
اولین بار "چارلز کولن" در دهه ی 1780 میلادی، نیروی الکتریکی را توصیف کرد. او پی برد که نیروی الکتریکی بین دو جسم باردار و نقطه ای، رابطه ی مستقیم با ضرب بارهایشان دارد. یعنی که q1 و q2 اندازه ی بارهای نقطه ای هستند. هر چقدر بارهای نقطه ای بیشتر باشند، نیروی الکتریکی بین شان هم بزرگتر است. از طرف دیگر این نیرو با مجذور فاصله ی بارهای نقطه ای نسبت عکس دارد. یعنی
که d فاصله ی بین بارهای نقطه ای است. هر چقدر فاصله ی بارها بیشتر باشد، نیروی الکتریکی بین آنها ضعیف تر است.
به طورکلی می توان نوشت . در این رابطه k ضریب تناسب است و اندازه ی آن به ماده ای بستگی دارد که دو بار را از هم جدا می کند.
با دو برابر شدن فاصله، نیروی الکتریکی، نیروی اولیه می شود.
با دو برابر شدن هر یک از بارها، نیروی الکتریکی، 4 برابر نیروی اولیه می شود.